گروه سیاسی مشرق – کشور سوریه گرچه امروز به ویرانهای تبدیل شده است اما
در وقایع منطقه بعد از بیداری اسلامی نقش بسیار تاثیرگذاری داشته و دارد. این کشور
جنگ زده بعد از بیداری اسلامی با تنش داخلی روبرو شد. بسیاری این تنشها را متاثر
از بیداری اسلامی دانستند اما با نگاهی به کشورهای که در آن انقلابهای مردمی بوجود
آمد، می توان به وضوح دریافت که ماجرای سوریه بسیار متفاوت از این کشورهاست.
سوریه با تزریق مصنوعی جنبشهای انقلابی کم کم به سمت تنش داخلی رفت و سپس تروریستهایی تحت پوشش معارضین سوری از کشورهای مختلف به این کشور برای اسقاط حکومت بشار اسد جمع شدند که به این ترتیب نطفه داعش و جبهه النصره و دیگر گروهای تروریستی در این کشور بسته شد و به سایر کشورها سرایت کرد.
حال این نطفه ای که در سوریه بسته شد به تهدیدی همه جانبه برای دنیا تبدیل شده است. داعش کشورهای منطقه از جمله عراق، مصر و لبنان را هدف قرار داده است و در قدم بعدی کشورهای دیگر از جمله ایران، روسیه و حتی چین مورد توجه این گروه تروریستی قرار دارد. اخیرا نیز وزیر خارجه عراق پس از حادثه تروریستی که در پاریس اتفاق افتاد که ابعاد پیچیدهای داشت، عنوان کرد که عراق اطلاعاتی درباره حملات تروریستی در فرانسه، ایران و آمریکا دارد.[1]
جمهوری اسلامی ایران همواره اقدامات پیشگیرانه برای دفع خطر احتمالی تروریستی در کشورمان انجام داده است. از همین روست که گرچه خاورمیانه در آتش تروریست میسوزد ایران به عنوان جزیره ثبات در این طوفان وحشتزا شناخته میشود.
این روزها نیز در برخی از نقاط شهر تهران از جمله مترو تهران مانوری برای جلوگیری از این امر طراحی و اجرا شده است که برخی از مردم را نگران ساخته است. اما حقیقت امر این است که سیاست جمهوری اسلامی ایران این بود که بیرون از مرزهای کشور با خطرات مواجه شود تا در داخل اتفاقی برای امنیت کشور که در اصول دینی ما از بهترین نعمتهاست، نیفتد. موضوعی که برخی از حکومتهای مرتجع عربی که ایدئولوگ گروههای تروریستی از جمله داعش هستند خواهان آن هستند که ایران را بیثبات کنند اما این موضوع با تدابیر امنیتی رهبر معظم انقلاب و رشادتهای کسانی چون سربازان گمنام، بسیجیان و پاسداران انقلاب اسلامی ناکام مانده است.
اما در این عرصه همواره کسانی بودهاند که این نگرش نظام جمهوری اسلامی را بر نمیتابیدند و واقعیات امروز جهان بینالملل و بخصوص منطقه خاورمیانه نشان میدهد که چطور این افراد با امنیت کشورمان و در پازلی که دشمنان طراحی کرده بودند، بازی کردند.
در همین باب در سال 88 شعاری انحرافی در روز جهانی قدس از سوی برخی از عناصر فتنه با حمایت جریان اصلاحطلب شنیده شد که امنیت و وحدت کشور را هدف قرار داده بود. شعار انحرافی « نه غزه، نه لبنان، فقط فلات ایران» يا « نه غزه، نه لبنان، جانم فداي ایران» سخنی بود که فقط یک شعار نبود و به قول برخی از شخصیتهای اصلاحطلب که البته بسیار دیرهنگام به این نکته اشاره کردند « حرف مردم نبود، شعار ضدانقلاب بود.»[2] اما متأسفانه کسانی چون صادق زیباکلام هنوز این شعار عوامفریبانه را درست تلقی میکنند و در سخنانی شعاریتر و فارغ از اصول اصلی سیاست میگویند که «بنده به عنوان یک ایرانی مسلمان نمیدانم که چرا باید از شعار نه غزه و نه لبنان اعلام برائت کنم؟ من فکر میکنم هنوز هم اول برای من اول ایران میآید، دوم ایران میآید و مهم است و سوم هم ایران میآید و آخر هم ایران میآید.»[3] اما وی که به عنوان استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در این دانشگاه تدریس میکند به این سئوال پاسخ نمیدهد که آیا ما در خارج ازمرزهای کشورمان با تروریستها مواجه شویم بهتر است یا در داخل؟
البته این روند و خطای محاسباتی که اصلاحطلبان در حمایت از غرب انجام دادند در سوریه و حمایت از اسقاط و براندازی حکومت بشار اسد که آلترناتیوهای آن یک حکومت تروریستی، هرج و مرج طلب و دیکتاتوری وابسته به غرب مانند مصر و لیبی و ... است، ادامه یافت.
در آن زمان اصلاحطلبان در این زمینه نیز تحت پوشش صنفی دست به کار پیگیری منافع سیاسی جناحی خود شدند و با پوشش سفید پزشکان که نمادی از صلحطلبی است به بشار اسد نامهای اعتراضی نوشتند.
در اين نامه كه به امضاي اصلاحطلبانی چون مصطفي معين، ايرج فاضل، قربان بهزادياننژاد، محمدرضا خاتمي، علي تاجرنيا، علي شكوريراد، فاطمه رمضانزاده و ۲۰۰ نفر ديگر از اصلاح طلبان رسيد، امضاكنندگان به تحصيل بشار اسد در رشته پزشكي و سوگند او «براي نجات جان انسانها» اشاره کرده و از اينكه كسي با چنين سوگندي «آمر اين وقايع» ( به زعم اصلاحطلبان جنایات) است، ابراز تاسف كردهاند.[4]
سئوالاتی که در آن زمان از اصلاحطلبانی که چنین نامهای را برای بشار اسد نوشتند مطرح میشد، این بود که این افراد با چه شاخصه و معیار و منطقی به حمایت از مخالفان حکومت سوریه پرداختند و آیا فقط بر پایه مخالفت با کسی میتوان از گروهی دیگر که هیچ شناختی از آنان وجود ندارد، حمایت کرد؟! حمایت این افراد از مخالفان بشار اسد بر پایه اصول سیاست خارجی در جمهوری اسلامی ایران بود یا سیاستهای غرب؟!
البته بعد از مدتی بازهم به طور دیرهنگام این موضع گیری اصلاحطلبان علیه
بشار اسد و سوریه مورد انتقاد برخی از اعضای این جناح سیاسی قرار گرفت.
در همین رابطه عباس عبدی تئوریسین این جناح سیاسی با اشاره به حب و بغضی عمل کردن این جریان سیاسی که آنها را در موضع حمایت از تروریستها قرار داد، گفت: « یک نمونه کوچک آن تحلیلی است که بسیاری از آنان (اصلاحطلبان) پس از حوادث سوریه نسبت به مسایل این کشور و مواضع ایران در آنجا داشتند و بدون در نظر گرفتن واقعیتهای سوریه و نیز منافع ملی کشور در کنار عربستان و ترکیه قرار گرفتند، بدون آنکه نقدی جدی بر آن رفتارها داشته باشند، در حالی که اکنون چیز دیگری را میگویند.»[5]
این موضع اصلاحطلبان در مورد گروههای تروریستی تا جایی بود که محمد قوچانی روزنامه نگارشاخص این جریان در مناظره داعش را روشنفکر نامید و گفت: «این که ما فقط قرآن بخوانیم و به چیز دیگری نیاز نداریم، فاصلهاش با طالبان و داعش چیست؟ اینها علوم انسانی را به نوعی انکار میکنند. شما در القاعده مهندس هم می بینید و به نظرم این خیانت ژورنال است که کسی اگر دستار به سر بست بگوییم آخوند است. به نظر من آخوند یعنی آقای سیستانی. شما ببینید در عراق چگونه مدبرانه برخورد می کند و داعش را هم ببینید. داعش روشنفکری است و این آخوند. من میخواهم بگویم که دوگانه ما این بوده است که آخوند ضد آزادی و روشنفکر آزادی خواه است. من میخواهم بگویم که داعش و القاعده و بن لادن دارای ریشههای روشنفکرانه هستند.»[6]
جالب اینجاست که روزنامههای این جریان امروز در موضعی جالب توجه از عملیات آماده سازی تهران در متروها و معابر شلوغ برای مقابله با خطر تروریست سخن میگویند. خطری که روزنامههای اصلاحطلب اینروزها آنرا به زعم خود کشف و با بزرگ نمایی دامن میزنند بسیاری پیش از اینها با تدابیر کلان رهبر معظم مورد توجه بود.
به نظر میرسد که اگر با فرمانی که اصلاحطلبان در سیاست خارجی میروند، مسائل کلان نظام نیز حرکت میکرد این روزها شاهد خطرات بیشتری آنهم در بطن کشورمان نه در کیلومترها خارج از مرزهای جمهوری اسلامی ایران میبودیم؛ سیاست خارجهای که گاهی شعار نه غزه نه لبنان سر میدهد و گاهی نیز صدام حسین که هشت سال ایران و عراق را دچار یک جنگ خانمانسوز تحمیلی کرد را « خالدن بن ولید» مینامند که در مقابل آمریکا باید به کمک آن برویم. [7]
با این اوصاف با تهدیداتی که این روزها برای مردم بیش از پیش ملموس است، به روشنی ابعاد بیشتری از مسیر انحرافی اصلاحطلبان که در سال 88 با شعارهای عوامفریبانه خود در خیابانهای شهر
تهران دنبال میکردند، نمایان میشود و خیانت
عدهای که سعی داشتند با قدرتطلبی اداره امور را به طور غیر قانونی در دست بگیرند
و آن را با سیاستهای غلط غربی به ناکجا آباد ببرند، مشخص و مبرهن میشود که خود
یک درس و عبرت بزرگ تاریخی برای مردم شریف ایران است